داستان کرم کوچولو هر روز صبح مامان کرم کوچولو کرم را به سختی بیدار می کرد ویه برگ برای صبحونه به او می داد تا بخورد و به مدرسه برود . کرم کوچولو به سختی از جاش بلند می شد و می پرسید چرا باید برم مدرسه . من که هیچی یاد نمی گیرم . تازه خانم معلم منو صدا نمی کنه واز من درس نمی پرسه من به درد هیچ کاری نمی خورم. اما هر روز مامان با نوازش او را بیدارمیکرد وبه مدرسه می فرستاد. یه روز که معلم می خواست خط راست رو آموزش بده به فکرش رسید به جای خط کش از کرم کوچولو استفاده کنه. کرم کوچولو رو گرفت وروی تابلو یه خط ...